شیشُم
ما دخــتـرا
گاهــی خودمـونـم نمــی دونیـم واســه چــی قهر کردیــم…!
فقط حــس میــکنیم الان لازمــه قهــر باشیـم ...
ما دخــتـرا
گاهــی خودمـونـم نمــی دونیـم واســه چــی قهر کردیــم…!
فقط حــس میــکنیم الان لازمــه قهــر باشیـم ...
بدون شرح
می میرم
بگذار بگویم :
آخر فهمیدم چه ربطی بهم داریم !
که پشت این همه فاصله تا این حد به من نزدیکی ...
" تو ادامه ی وجود منی "
دل من با تو آرام گرفت
این نوشته های گاه و بی گاه
قلب من است برای تشکر از تو
که تمام کج خلقی هایم را تحمل کردی
صبورانه همه ی بهانه گیری هایم را هضم کردی
و آخر هم با همان زنگ صدای همیشگی ...
تسکینم دادی
من نمی دانم چه شد یا از کجا پیدا شدی !
فقط خوب کردی ادامه ی وجود من شدی
. . . خوب کردی ..
ادامه مطلب چن تا عسک گذاشتم خیلی قشنگن:)
گفتند که او عاشقِ گیسویِ کمند است
موهایِ من از عصرِ همان روز [ بلند ] است . . .
پ.ن: تو از کدوم قبیله ای ....
مادر بزرگم رسما عاشق پدر بزرگم بود یک روز به او گفتم حیف اینهمه احساست پدر بزرگ من مگر چه دارد که تو از او امام زاده نزد فرزندان و نوه و نبیرههایت درست کردهای.
مادر بزرگ اخم دلپذیری به من کرد و گفت دلسوز نیست که هست، حواسش به قرص و دواهای من نیست که هست، از جوانیام تا کنون نه در مطبخ ماچم کرد نه هرگز کنار مردم خوارم کرد. پدر بزرگ تو داناست نمیفهمی دختر داناست. او مرا میفهمد رگ خواب مرا میداند خلق و خوی مرا میداند.
من ماتم برده بود سه روز بود که کتاب هنر عشق ورزیدن اریک فروم را میخواندم و یک بخشش را نمیفهمیدم چهار عنصر عشق دلسوزی ... احساس مسئولیت ... احترام و دانایی است
مادر بزرگ بیسواد من حرفهای اریک فروم را برایم چه شیرین تحلیل و بررسی کرده بود.
به همین سادگی | نشر نازلی